استان گلستان، یکی از سرسبزترین استانهای ایران، آمیخته ای از طراوت و سخاوت، شالوده ای از اقوام شیعه و سنی، ترکمن و فارس، مردمانی اصیل که از دستها و قلبهای سخاوتمندشان، خیرخواهی و نیک اندیشی می تراود.
در استان سرسبز گلستان که باشی، روزها که تقویم بهار را ورق می زند، به ماه مبارک ذی القعده که می رسی، روزشماری می کنی برای ثبت نام در فراخوان کاروان روز زیارتی امام رضا(ع) در روز ذی القعده، باران که می بارد، دعا می کنی اجابت شود آرزویت و به کاروانیان امسال بپیوندی، با دوستان، خانواده همسفر عشق شوی، از طبرستان به خراسان.
آرزوهایت را می نویسی و زمزمه می کنی در گذر از شهرها، تا اتوبوسها به مشهد می رسد. انگار قصد زیارت که کردی، طلبیده شدی و نشسته به مقصد رسیدی!
بی قرارتر از کبوترهای حرم امام رضاع برای زیارت و ضیافت دیدار می شوی.
خوش آمدی که مرا خوش آمد از آمدنت.
کاروان که صبح روز زیارتی و به روایتی روز شهادت امام رضا(ع) منزل می گیرد،
از زیارت ضامن آهو که بر می گردی، در حسینیه آیت الله شاهرودی، وارد که می شوی، به دریا می پیوندی… سخنران که از زیارت خاصه امروز می گوید، دوباره سجده شکر به جای میاوری.
مردمک قایق چشمانت به اشک نشسته بابت توفیق زیارت امسال، امروز، اینجا… تو کجا، اینجا کجا….؟!
عشق قصه عجیبی دارد که نیاید در گفت و شنود… بلکه همه اعضا باید گوش بود و هوش…
بعد از مداحی و سخنرانی و عزاداری و پیوند اخوت، و اقامه نماز جماعت، سفره ها که گسترده می شود، رزهای سرخ که دست به دست توزیع می شود، گل از گلت می شکفد. پر می شوی از عکس های یادگاری… در قاب لحظه هایی که آرزومندش بودی از اول سال و چشم براه..
کاروان که از حسینیه که حرکت می کند، صدای مداحی و روضه عزاداری که در کوی و برزن طنین انداز می شود و هر رهگذری مجذوب دریای اشتیاق جمعیت کاروان استان گلستان می شود.
به هروله، به شوق، به دعا، به اشک، به لبخند به باب الجواد که می رسی، انگار خورشید را با دریا در آغوش گرفته ای،چنان آهویی در پناه ضامن آهو، قرار گرفته ای… زیارت قبول..
شبنم مقدم