نخستین فیلم سینمایی مرتضی علیزاده، بیبدن است درباره ماجرای تلخ دختر مقتولی که چند سال گذشته مظلومانه جان باخت و حتی بدنش هم یافت نشد!
نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلم در حمایت از خانواده مقتوله غزاله شکور با حواشی بسیار در سالهای اخیر، جای تحسین دارد اما انتخاب بد بازیگران و گاف و سوتیهای پی در پی در فیلم باعث کلافگی بیننده میشود… از جمله این گاف ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
اعلام پخش عکسهای برهنه ارغوان در کویر در ابتدای فیلم توسط سپهر و در انتهای فیلم تعجب بازپرس پرونده از شنیدن خبر عکس گرفتن ارغوان در دبی توسط مقتول، ببیننده را سردرگم میکند یا خراب بودن دوربین های مداربسته ساختمان محل قتل و بعد از آن استفاده از همان دوربین در محکومیت بازپرس برای درگیری با پدر سپهر که جای سوال دارد… همچنین اینکه فردی بازاری و رستوراندار در تهران با آن همه تجربه و حواس جمع که به گفته خودش نصف تهران را بشین پاشو میدهد آیا نمیداند که برای اجرای حکم اعدام فقط یک نفر تصمیم نمیگیرد و از رییس زندان تا مسئول فرهنگی زندان و قاضی پرونده تا خانواده شاکی حضور دارند و کسی نمیتواند با رابطه از آوردن متهم به جایگاه اجرای حکم قبل از رضایت اولیای دم مخالفت کند و جلوی آنرا بگیرد!
در کنار این نکات منفی؛ پیگیری بازپرس و دادستان برای احقاق حق مظلوم و اقتدار و استقلال دستگاه قضا در فیلم از نکات مثبت و بسیار مشهود بود که باعث حس غرور در بیننده میشود.
قصه آرمان و غزاله بارها و بارها شنیده شد و بخاطر ساختن کانال ها و کلیپ هایی احساسی که عمدتا توسط خانواده قاتل پشتیبانی(ساپورت) میشدند باعث شده بود تا خانواده مقتوله بهعنوان خانوادهای ظالم و خالی از احساس معرفی بشوند..
اما این فیلم با بیان پشت پرده حقایق شاید تا حدی توانست تا باعث شود بار رنج زخم زبانهای زهرداری که طی این سالها روی دوش خانواده غزاله شکور سنگینی میکرد سبک تر شود؛ چون آنها چیزی نمیخواستند برای رضایت، جز پیدا شدن جنازه دخترشان که آن پیکر هم هیچگاه پیدا نشد!
در مجموع بیبدن گرچه شاید باعث عادی انگاری روابط آزاد و دوستیهای دختران و پسران باشد اما به نقش ویژه و قدرت تخریب فضای مجازی بر زندگی امروز ما اشاره دارد و این حقیقت که گاهی حتی یک قطره خون سخن میگوید و خون بیگناه پایمال نخواهد شد چون وعده خداوند است.
به قلم: شهرام شیرزاد